یه رشتیه تو تخت پیش عیالش دراز کشیده بود که یهو احساس کرد 6 تا پا زیر لحافه در جا پرید از تخت پائین و شمرد 1 . 2. 3 . 4 بعد گفت بازم خیالاتی شدم.
از دختره می پرسن شوهر چند حرف داره؟ میگه اگه پیدا بشه حرف نداره
از یه خر میپرسن: راسته که ترکها خر هستند؟ خره میگه یه مذاکراتی شده ولی ما زیر بار نرفتیم!
ترکه یه روز سرد زمستون می بینه که یه اسب از دهنش داره بخار در می یادمی ره جلوتر و می گه جل الخالق ! پس اون اسب بخاری که می گن اینه؟؟!!